برای شناخت یک موضوع ابتدا بایستی تعریفی درست ازآن موضوع داشت.یک تعریف کلی از عدالت قرار دادن هر چیز سر جای خود است.با این تعریف برای حصول به عدالت بایستی به مجموعه ای که می خواهیم در آن عدالت ایجاد کنیم اشراف و اطلاع کافی داشته باشیم.برای پرهیز از پیچیدگی موضوع من بیشتر در مورد عدالت در کشور خودمان می نویسم و اگر از خارج این مجموعه عواملی تاثیر گذار بودند عملکرد و نقش آنها نیز مورد بحث قرار میدهم.
برای شناخت عدالت در سطح کشور بایستی دید مناسب وواقعی از شرایط کشور داشته باشیم .ابتدا وضعیت اقتصادی کشور و مردم، وضعیت فرهنگی واجتماعی کشور، چالشهای فرا رو،
از لحاظ اقتصادی ایران فعلا حرفی برای گفتن ندارد واقتصاد شدیدا وابسته به نفت است و رشد اقتصادی چند سال اخیر هم به واسطه مستقیم وغیر مستقیم درآمدهای نفتی به دست آمده است.وضعیت فرهنگی واجتمائی اسف بار تر است وانقلاب هنوز نتوانسته باعث وحدت فرهنگی کشور شود .علت چیست؟
چرا بایستی تمام امکانات کشور در یک شهر به نام تهران جمع شود ؟چرا اینهمه دستگاه موازی و با بودجه بالا و کارکرد نامناسب وپایین وجود دارد؟چرا دولت آمارواطلاع کافی ازوضعیت کشور نداردویا اگر دارد چرا برنامه ها کارکرد مناسب را ندارند؟آیا با سهام عدالت می توان عدالت را در جامعه به وجود آورد؟آیا سهام عدالت درست مثل وصیتنامه یک پدردر مورد داراییهای خودبرای فرزندان نیست ووقتی که این سیاست در کشور دیگری جواب نداده و گویا دولت نشنیده که آزموده را آزمودن خطاست؟ اینها و سوالات زیادی دیگر در ذهن مردم ایران است.
دولت بایستی از تجربه های مفید دیگر کشورها استفاده کند ببینیم کشور های دیگه چه کارهایی کرده اند.در اکثر کشورهای اروپایی سیستم تامین اجتمایی تک تک افراد آن کشورها رازیر پوشش و با توجه به وضعیت دارایی دولت از اقشار ضعیف جامعه به طور مستقیم حمایت می شود اگر فردی در جامعه بیکار شود دولت برای او مقرری بیکاری قرار می دهد و کلا این کشور ها طوری برنامه ریزی شده اند که انگیزه کار وتلاش همیشه در این کشور ها وجود دارد زیرا هیچ کس از بیکاری خوشش نمی آید.
واقعیت این است که کشور ظرفیت بالای بالقوه اقتصادی دارد و اگر مدیریت درست در کشور وجود می داشت دوباره کاری انجام نمی شد و به مردم کشورمان اعتماد می کردیم واگر انسانیت را بیشتر رعایت می شد و همه خود را ایرانی می دانستیم وارزشها به درستی در جامعه شکل می گرفت وواقعیتها زیر پا له نمی شد وباند بازی جای خود را به شایسته سالاری می دادواطلاع رسانی به صورت درست انجام می شد بسیاری از کج فهمیها و زیاده طلبیها وبی اعتمادیها وجود نداشت و اجتماع مردم شکل می گرفت .زمان شعار دیگر گذشته است شعار فقط برای زمان تظاهراتها است .زمان زمان عمل دولتمردان به خواسته های واقعی مردم است که اساسا در زمان تظاهرات اول انقلاب هم همچنان به گوش می رسد.
دولت به علم و عالم و دانشجو ومعلم بیشتر اهمیت بدهدبه این صورت که مدارک افتخاری بیشتر به تمام افراد همسو داده شود! عالمان را از دانشگاهها بیرون کند! دانشجو را در فقر مطلق نگه دارد! معلم را فریب دهد!.با ایجاد فرصتهای نابرابر می توان به قلل رفیع ثروتهای بادآرده رسید!.
لطفا من را از نظرات خوبتان محروم نکنید
ومن الله توفیق